قدس آنلاین- درک اینکه امروزه مسئله عفاف و حجاب در وضعیت و سیر رضایت بخشی نیست نیاز به کنکاش ندارد و به وضوح مشهود است. بنابر این به نظر میرسد که در زمینه کنترل و کاهش آسیبهای وارد بر این مقوله از چند جهت کاستی هایی وجود داشته که منجر به ناکارآمدی برنامههای مراکز و نهادهای متولی شده است.
چنانکه میتوان گفت علت نخست در این زمینه به نگاه متولیان امر به عفاف و حجاب مربوط میشود چنانکه همواره عدهای گمان میکردند که همه دین و دیانت مردم در رعایت عفاف و حجاب تجلی پیدا میکند و چنانچه فردی کمترین کوتاهی در این زمینه داشت وی را به عنوان فردی بی مبالات و بی توجه به حلال وحرام میشناختند.
همچنین نوع واکنشها و برخوردارها براساس همین قضاوتها ازهمین دریچه بوده است. در مقابل نیز گروهی از آن سوی بام افتاده و با تساهل در این مقوله نوعی بی توجهی به دین را توجیه میکردند. در واقع از گونهای دینداری جانبداری میشد که اگر فردی شئونات دینی این حوزه را رعایت نکرد این مسئله ایرادی ندارد و باید مردم را آزاد بگذاریم تا آنجا که درجدیترین واکنش نیز اظهار میکردند باید مردم را آموزش داد که هر که مایل بود رعایت کند و اگر نخواست رعایت نکند.
همچنین نکته دیگری که در زمینه آسیب شناسی این قضیه قابل تأمل است این است که گاه صاحبنظران موضوع عفاف و حجاب را از سایر موضوعات فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی؛ منفک و گسسته در نظر میگرفتند. به اعتقاد این افراد مقوله یادشده را میتوان مستقل ازسایر موضوعات و درقالب سازمانها و مراکز تعریف شده بررسی کرده و بهبود بخشید. گرچه لازم است مراکز، افراد و حتی قوانینی برای کنترل و گسترش عفاف و حجاب تعریف و تدوین شود که البته تا حدود زیادی نیز این مسئله اتفاق افتاده؛ اما درعین حال موفقیت و اثر بخشی این گروهها وبرنامهها درصورتی محقق میشود که دربستری گستردهتر که عفاف و حجاب به عنوان ثمره و نمود آن محسوب میشود این مقوله مورد مطالعه قرار بگیرد. چنانکه وقتی که مسئله ازدواج و تشکیل خانواده پایدار را نتوان حل کرد چگونه میتوان انتظار داشت چالشهای صیانت از عفاف و حجاب حل شود؟ همچنین اگرافرادی به خصوص جوانها قادر به تأمین مسایل اقتصادی ومعیشتی خانواده نباشند طبیعی است که مدیریت عفاف وحجاب چندان میسر نخواهد بود.
مقوله دیگر این که باید توجه داشت این که اگر سواد رسانهای جامعه به درستی رشد نکرده باشد چنان که نوع استفاده و ارتباط مطلوب با فضاهای رسانهای همانند فناوریهای مجازی صورت نگیرد، فضایی کاذب و تحریک آمیز در جامعه شکل خواهد گرفت و از طرف دیگر چنانچه راههای معقول ارضای طبیعی این مسئله فراهم نباشد؛ نمیتوان در صیانت از عفاف وحجاب موفق عمل کرد.
همچنین فراتر از همه این موارد چنانچه در امور سیاسی اگر اعتماد مردم به حاکمیت و به تبع به الگوهای فرهنگی که دولتمردان به دنبال تقویت آن هستند به دلایل متعدد تضعیف شود، به طور طبیعی اثربخشی آن الگوها نیزکاهش پیدا میکند. بنابراین به مسئله عفاف وحجاب علاوه برآنکه باید متمرکز ومشخص پرداخته شود و باید امتداد وتداخل این مقوله با دیگر ساحتها و فضاهای جامعه نیز مورد توجه قرارگیرد. البته این به معنای این نیست که تمام مسائل جامعه را باید حل کرد تا کاستیهای عفاف وحجاب حل شود. همچنین درحل این مسئله نباید افراط و تفریط کرد بلکه باید وابستگی وپیوستگی این مقوله را با دیگرعوامل لحاظ کرد اما درمدیریت آن به طور لایه به لایه عمل کرد تا به تدریج شعاع بیشتری ازعوامل مؤثر درتقویت صیانت ازعفاف وحجاب را مورد بررسی قراربگیرد.
از دیگر دلایل ناکارآمدی برنامه ریزیهای مدیریت عفاف وحجاب در جامعه میتوان به نقش آفرینی همزمان مردم وحاکمیت اشاره کرد. به طوری که شاهدیم گاه دستگاههای متولی این حوزه درنوع تفکر مواجه و واکنش به این مسئله، رویکردی همسو و هماهنگ نداشتهاند و این بر مقوله صیانت ازعفاف وحجاب آسیب زده است. چنانکه دستگاههای قضایی وانتظامی خود را به طور قانونی موظف به برخورد با تظاهربه فسق میدانند در حالی که قوه مجریه در مقاطعی معتقد به پیگیری در این مقوله نبوده و به شئون و شعاع اجتماعی وحاکمیتی این امر بی توجه است. از این رو بین حقوق فردی مبنی برنحوه انتخاب پوشش و رفتار و حقوق اجتماعی که حاکمیت موظف به صیانت از آن است تفکیکی قائل نیستند. بنابراین زمانی که میان متولیان امر همسویی وهمفکری لازم وجود نداشته باشد این منجر به بروز روزنه میشود که میتواند در تشدید کاستیها درعرصه عفاف وحجاب اثرگذار باشد.
نکته دیگر که برنقش مردم تأکید دارد تشکیل شبکههای امر به معروف و نهی ازمنکر است زیرا این مقوله هنوز سامان مطلوبی ندارد. گرچه ستاد امر به معروف ونهی ازمنکر دراین باره فعال است وحتی مجلس شورای اسلامی به دنبال تصویب قانونی برای تقویت این عرصه بود اما جو کاذبی علیه قضیه شکل گرفت که منجر به ناکام ماندن ان شد. به هر روی اگر مردم به میدان نیایند و متدینین احساس مسؤولیت کافی نکنند. همچنین درصورت ورود هوشمند به این حوزه مورد حمایت واقع نشوند این چالش و آسیبهای آن صدچندان درجامعه گسترش پیدا میکند.
از همین رو معتقدم در عموم مسایل فرهنگی بویژه مقوله مدیریت عفاف و حجاب باید اولویت به نسل نو داده شود تا آنها شرایط بهتری را تجربه کنند. به طوری که با آسیب شناسی نظام تربیتی در سطوح مختلف به این مسئله برسیم که این عرصه با وجود تأکید فراوان بر آموزشهای مکرر، در روابط خود با خانواده وجامعه از چه کاستی هایی برخوردار است که نتوانسته اثرگذاری مطلوب را بر زندگی جوانان داشته باشد.
به این ترتیب با آسیب شناسی میتوان از تجربههای گذشته درس گرفته و رویههای متداول را در القای مفاهیم فرهنگی بهبود بخشید تا نسل جوان به درستی پرورش یابد.
نظر شما